تهمینه میلانی ۵۳ بار آتش بس را دیدم

 



تهمینه میـلانی: آتش‌ بس‌ را 53 بــار دیــده‌ام!


    
    
    «تهمینه‌ میلانی» کارگردانی‌ است‌ که‌ مخالف‌ و موافق‌ زیادی‌ دارد به‌ همین‌ خاطر احتمالا مصاحبه‌اش‌ هم‌ از چنین‌ فاکتوری‌ بهره‌مند خواهد بود یعنی‌ شما بعداز خواندن‌ مصاحبه‌ یا موافق‌ گفته‌های‌ او خواهید شد یا مخالف، هر چه‌ هست‌ تهمینه‌ میلانی‌ حرفش‌ را صریح‌ می‌زند و محافظه‌ کاری‌ نمی‌کند.
    به‌ اعتقاد من‌ همین‌ ویژگی‌ او را به‌ جنجالی‌ترین‌ کارگردان‌ زن‌ بعد از انقلاب‌ تبدیل‌ کرده‌ است. یک‌ نکته‌ هم‌ باید در آغاز مصاحبه‌ ذکر کنم، خانم‌ میلانی‌ در هنگام‌ مصاحبه‌ خیلی‌ مهربان‌تر از زمانی‌ بود که‌ درقالب‌ یک‌ کارگردان‌ تصورش‌ را می‌کردم. از او می پرسیم:
    
    • دوست‌ داریم‌ از فیلم‌ «دو زن» شروع‌ کنیم. به‌ اعتقاد ،‌ تهمینه‌ میلانی‌ بعد از این‌ فیلم‌ به‌ یک‌ کارگردان‌ صاحب‌ سبک‌ تبدیل‌ شد، همین طور است؟
    میلانی: دراینصورت‌ باید بگویم‌ زیاد باشما موافق‌ نیستم. بیشتر مردم‌ می‌گویند بهترین‌ فیلم‌ من‌ «دیگه‌ چه‌ خبر» بود که‌ مضمون‌ آن‌ شبیه‌ شخصیت‌ خودم‌ است، اما با همه‌ اینها نمی‌توانم‌ صد در صد راجع‌ به‌ خودم‌ نظر بدهم‌ اگر فیلم‌ «افسانه‌ آه» را دیده‌ باشید به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رسید که‌ آن‌ هم‌ منحصر به‌ فرد است‌ این‌ فیلم‌ را در 28 سالگی‌ ساختم‌ و راجع‌ به‌ «خوشبختی» است‌ آن‌ موقع‌ کسی‌ دنبال‌ این‌ سوژه‌ها نمی‌رفت.

    
    • اما فیلم‌های‌ بعدی‌ شما خیلی‌ بیشتر به‌ چشم‌ آمد.
    میلانی: تشخیص‌ این‌ موضوع‌ با شماست. من‌ فقط‌ فیلم‌ را می‌سازم‌ یعنی‌ یک‌ داستان‌ مورد توجهم‌ قرار می‌گیرد و آن‌ را به‌ فیلم‌ تبدیل‌ می‌کنم‌ اما درباره‌اش‌ نظر نمی‌دهم.
    
    • ...این‌ راقبول‌ دارید که‌ در فیلم‌هایتان‌ طرفدار زن‌ها یا بهتر بگویم‌ فمنیست‌ بوده‌اید؟
    میلانی: اگر به‌ این‌ معنا باشدکه‌ من‌ در مورد مسائل‌ اقتصادی، اجتماعی‌ ، روانی‌ و... زنان‌ فکر می‌کنم‌ و فیلم‌ می‌سازم‌ بله‌ من‌ فمنیست‌ هستم.
    
    • و همین‌ موضوع‌ باعث‌ شده‌ به‌ یک‌ بعدی‌ بودن‌ متهم‌ شوید.
    میلانی: این‌ عادلانه‌ نیست‌ من‌ فقط‌ سعی‌ می‌کنم‌ کمبودها را به‌ مردم‌ نشان‌ بدهم‌ واعتقاد دارم‌ اگر زن‌ها رشد کنند مردها هم‌ رشد می‌کنند و جامعه‌ متعالی‌ می‌شود.
    
    • تعریف‌ مرد ایده‌آل‌ چیست؟
    میلانی: مردی‌ که‌ هر چیزی‌ را برای‌ خود می‌پسندد برای‌ زنان‌ هم‌ بپسندد.
    
    • و زن‌ ایده‌آل؟
    میلانی: درست‌ مثل‌ مردایده‌آل.
    
    • روندی‌ که‌ از نیمه‌ پنهان‌ تا واکنش‌ پنجم‌ طی‌ کردید چگونه‌ بود؟ فکر می‌کنم‌ نیمه‌ پنهان‌ با زن‌ زیادی‌ متفاوت‌ بود و زن‌ زیادی‌ هم‌ با واکنش‌ پنجم‌ خیلی‌ فرق‌ داشت؟
    میلانی: سینما سلیقه‌ای‌ است، اما قالب‌ اصلی‌ این‌ فیلم‌ها خیلی‌ تفاوت‌ نداشت‌ به‌ هر حال‌ یکی‌ «نیمه‌پنهان» را خیلی‌ دوست‌ دارد یکی‌ «افسانه‌آه» را. من‌ دوستی‌ را می‌شناسم‌ که‌ نیمه‌ پنهان‌ را سی‌ بار دیده‌ است.
    
    • آتش‌ بس‌ هم‌ شامل‌ همین‌ قاعده‌ می‌شود؟
    میلانی: ویژگی‌ آتش‌ بس‌ این‌ است‌ که‌ با هر سنی‌ ارتباط‌ برقرار می‌کند از بچه‌ تا پیرزن‌ به‌ همین‌ خاطر طرفدار پیدا کرده‌ به‌ هر حال‌ این‌ هم‌ یک‌ روایت‌ داستانی‌ از اتفاقات‌ جامعه‌ است.
    
    • ... والبته‌ جوان‌ها از آن‌ استقبال‌ خوبی‌ کرده‌اند.
    میلانی: از این‌ موضوع‌ راضی‌ هستم. من‌ فیلمی‌ ساخته‌ام‌که‌ پاک‌ است‌ در آن‌ نه‌ فحش‌ می‌بینی، نه‌ کلمات‌ رکیک، نه‌ کتک‌ کاری‌ و... یعنی‌ سعی‌ کرده‌ام‌ تاثیر بد فرهنگی‌ نداشته‌ باشد کلماتی‌ که‌ امروزه‌ در بعضی‌ فیلم‌ها استفاده‌ می‌شود من‌ را خیلی‌ ناراحت‌ می‌کند.

    
    • مثلا چه‌ کلمه‌ای؟
    میلانی: قاط‌ زدن!
    
    • در مورد بازی‌ روان‌ و موفقی‌ که‌ از گلزار و مهناز افشار دیدیم‌ چه‌ تصوری‌ دارید؟
    میلانی: بازیگران‌ فیلم‌های‌ من‌ معمولا خوب‌ بازی‌ می‌کنند. کار را سخت‌ نمی‌گیرم‌ و آنها را آزاد می‌گذارم. وظیفه‌ کارگردان‌ ایجاد اعتماد به‌ نفس‌ برای‌ بازیگر است، اما در مجموع‌ آنچه‌ شما دیدید توانایی‌ خودشان‌ است‌ من‌ فقط‌ بستر را فراهم‌ کردم.
    
    • به‌ وجود آوردن‌ یک‌ فضای‌ کمیک‌ برای‌ رشد سوژه‌ اختلافات‌ تلخ‌ یک‌ زوج‌ جوان‌ کار سختی‌ نبود؟
    میلانی: ریسک‌ بزرگی‌ بود، اما من‌ از ریسک‌ کرد ن‌ لذت‌ می‌برم‌ و دوست‌ دارم‌ در هر فیلم‌ یک‌ موضوع‌ و قالب‌ جدید را تجربه‌ کنم. «دو زن» رئال‌ است، «کاکادو»، فانتزی، «دیگه‌ چه‌ خبر» کمدی‌ و «آتش‌ بس» طنز.
    
    • تاکنون‌ در زندگی‌ خانوادگی‌ شما مشکلاتی‌ که‌ در فیلم‌ هایتان‌ نشان‌ می‌دهید وجود نداشته‌ است؟
    میلانی: موقع‌ ازدواج، من‌ 31 ساله‌ بودم‌ و همسرم‌ 38 ساله‌ هر دو دنیا دیده‌ بودیم‌ بنابراین‌ چنین‌ دغدغه‌هایی‌ نداشتیم‌ فقط‌ شاید «فرشته» فیلم‌ «دیگه‌ چه‌ خبر» کمی‌ شبیه‌ من‌ باشد.
    
    • «محمد نیک‌بین» به‌ عنوان‌ همسر و تهیه‌ کننده‌ فیلم‌های‌ شما چه‌ نقشی‌ در موفقیت‌هایتان‌ دارد؟
    میلانی: بسیار پررنگ‌ .ما مثل‌ همسران‌ خوب‌ جامعه‌ همیشه‌ در کنار هم‌ هستیم. او هم‌ رییس‌ من‌ در شرکت‌ معماری‌ است‌ هم‌ تهیه‌ کننده‌ و مشاور فیلم‌هایم‌ و در ضمن‌ پدر فرزندم‌ یا بهتر بگویم‌ بهترین‌ دوستی‌ که‌ دارم.
    
    • بزرگترین‌ اشتباهی‌ که‌ در زندگی‌ انجام‌ دادید چه‌ بود؟
    میلانی: موقع‌ اکران‌ فیلم‌ کاکادو من‌ دو قلو باردار بودم‌ و بعد از مدت‌ کوتاهی‌ فیلم‌ را از روی‌ پرده‌ برداشتند برای‌ اعتراض‌ رفتم‌ وزارت‌ ارشاد و همین‌ موضوع‌ باعث‌ شد در شش‌ و نیم‌ ماهگی‌ وضع‌ حمل‌ کنم‌ که‌ یکی‌ از فرزندانم‌ بعد از 10 روز فوت‌ شد. باید بین‌ مادر بودن‌ و کارگردانی‌ یک‌ فاصله‌ به‌ وجود می‌آوردم.
    
    • تهمینه‌ میلانی‌ را تعریف‌ می کنید؟
    میلانی: مادر، همسر، دختر خوب‌ پدر و مادر و هم‌ بعد کارگردان‌ و آرشیتکت.
    
    • آشپزی‌ شما خوب‌ است؟
    میلانی: چند جور اسپاگتی‌ ایتالیایی‌ درست‌ می‌کنم، لازانیا، چلوکباب، قورمه‌ سبزی‌ و هر چه‌ دلتان‌ بخواهد غیر از دلمه‌ و کوفته‌ که‌ مادرم‌ زحمت‌ آن‌ را می‌کشد البته‌ خیلی‌ چیزها را از همسرم‌ یاد گرفتم.

    
    • دغدغه‌ امروز؟
    تحصیل‌ دخترم‌ ژینا.
    
    • خب‌ بر گردیم‌ به‌ سینما، آتش‌ بس‌ را چند بار دیده‌اید؟
    میلانی: پنجاه و سه‌ بار، 3 بار بعد از اکران‌ و پنجاه‌ بار قبل‌ از آن، اما هیچ‌ وقت‌ خسته‌ نشدم.
    
    • در آتش‌ بس‌ برای‌ اولین‌ بار مرد را نیز مورد توجه‌ قرار دادید.
    میلانی: من‌، زن فیلمم‌ را به‌ نقد کشیدم‌ تا برخی‌ زوج‌های‌ جوان‌ را متوجه‌ اشتباهات‌ کنم‌ همین.
    
    • آیا زن‌ها هم‌ می‌توانند باعث‌ ایجاد مشکل‌ باشند؟
    میلانی: البته، اما این‌ موضوع‌ تاکنون‌ سوژه‌ فیلم‌های‌ من‌ نبود سال‌ها قبل‌ می‌خواستم‌ درباره‌ برخی‌ زن‌ها که‌ بی‌ظرفیت‌ هستند فیلم‌ بسازم، اما چون‌ مسائل‌ مهمتری‌ وجود داشت‌ منصرف‌ شدم.
    
    • در مجموع‌ آتش‌ بس‌ متعادل‌تر از فیلم‌های‌ قبلی‌ شما بود؟
    میلانی: نه! فکر می‌کنم‌ ادامه‌ همان‌ طرز فکری‌ باشد با یک‌ موضوع‌ متفاوت.
    
    • برای‌ کدام‌ یک‌ از فیلم‌هایتان‌ بیشتر انرژی‌ مصرف‌ کردید؟
    • میلانی: برای‌ «زن‌ زیادی» چون‌ داستانش‌ در شب‌ و کوهستان‌های‌ اطراف‌ تهران‌ بود و کل‌ گروه‌ ناچار بود بیشتر فعالیت‌ کند.
    
    • چه‌ فیلم‌هایی‌ را در سینمای‌ جهان‌ دوست‌ دارید؟
    میلانی: «هملت‌ روسی»، «سیدنی‌ پولاک»، «سیدنی‌ لومت» و «فرد زنیمن» در بین‌ فیلم‌ها خارجی.
    
    • ... و در مورد فیلم‌های‌ ایرانی؟
    میلانی: مادیان، خانه‌ دوست‌ کجاست، گوزن‌ها، آن‌ سوی‌ آتش‌ و خیلی‌ فیلم‌های‌ دیگر.

    
    • در کودکی‌ دوست‌ داشتید چه‌ کاره‌ شوید؟
    میلانی: فضانورد و نقاش.
    
    • از چه‌ راهی‌ پول‌ درمی‌آورید؟
    میلانی: معماری‌ و کمی‌ هم‌ سینما.
    
    • و اگر نتوانید از این‌ راه‌ها پول، دربیاورید؟
    میلانی: می‌توانم‌ قصه‌ و رمان‌ بنویسم. من‌ کاری‌ را که‌ دوست‌ دارم‌ انجام‌ می‌دهم‌ و پول‌ خودش‌ می‌آید.
    
    • نویسنده‌ محبوب‌ تهمینه‌ میلانی؟
    میلانی: شکسپیر
    
    • تا حالا عاشق‌ شده‌اید؟
    میلانی: بله‌ چرا که‌ نه، معلوم‌ است‌ عاشق‌ شده‌ام.
    
    • چند بار؟
    میلانی: یک‌ بار (با تعجب!)
    
    • چه‌ زمانی‌ متولد شدید؟
    میلانی: پانزدهم‌ شهریور سال 1339 در بیمارستان‌ آمریکایی‌های‌ تبریز.
    
    • پس‌ آذری‌ هستید؟
    میلانی: پدرم‌ اهل‌ مشهد است‌ و مادرم‌ تبریزی، من‌ هم‌ می‌توانم‌ ترکی‌ را با لهجه‌ غلیظ‌ حرف‌ بزنم.
    
    • تحصیلات؟
    میلانی: دیپلم‌ ریاضی‌ گرفتم‌ و بعد هم‌ لیسانس‌ معماری‌ از دانشگاه‌ علم‌ صنعت.
    
    • خیلی‌ درس‌ می‌خواندید؟
    میلانی: هیچ‌ وقت‌ تجدید یا مردود نشدم. ریاضی، ادبیات، فیزیک‌ و نقاشی‌ام‌ خیلی‌ خوب‌ بود. معدلم‌ معمولا 19 بود. سال‌ اول‌ کنکور مهندسی‌ برق‌ در تبریز قبول‌ شدم‌ اما انصراف‌ دادم‌ و همان‌ سال‌ رفتم‌ علم‌ و صنعت.

    
    • از خاطرات‌ دوران‌ مدرسه‌ چیز خاصی‌ به‌ یاد دارید؟
    میلانی: با خواهربزرگم‌ در یک‌ مدرسه‌ درس‌ می‌خواندیم‌ و همیشه‌ به‌ خواهرم‌ می‌گفتند که‌ پدر و مادرمان‌ به‌ خاطر شیطنت‌های‌ من‌ باید به‌ مدرسه‌ بیایند. خیلی‌ وقت‌ها هم‌ تنبیه‌ می‌شدم.
    
    • چه‌ شیطنت‌هایی‌ می‌کردید؟
    میلانی: پشت‌ مدرسه‌ زمین‌ فوتبال‌ بود من‌ برای‌ دیدن‌ بازی‌ از تورهای‌ سیمی‌ رد شدم‌ پسرها تنبیه‌ نشدند اما من‌ چون‌ دختر بودم‌ تنبیه‌ شدم.
    
    • اهل‌ ورزش‌ هم‌ بودید؟
    میلانی: در بچگی‌ عاشق‌ فوتبال‌ بودم‌ و با برادرم‌ توی‌ کوچه‌ فوتبال‌ بازی‌ می‌کردم‌ انصافا هم‌ خوب‌ بازی‌ می‌کردم‌ حتی‌ برای‌ خودم‌ لقب‌ داشتم.
    
    • چه‌ لقبی؟
    میلانی: یوهان‌ کرایف!
    
    • در چه‌ مناطقی‌ از ایران‌ زندگی‌ کرده‌اید؟
    میلانی: 8 سال‌ تبریز، 8 سال‌ قزوین‌ و از 16 سالگی‌ هم‌ در تهران‌ هستم.
    
    • در مجموع‌ از خودتان‌ راضی‌ هستید؟
    میلانی: نه‌ صددرصد، ولی‌ دختر خوبی‌هستم‌ گاهی‌ کارهایی‌ انجام‌ می‌دهم‌ و بعد می‌پرسم‌ چرا؟ گاهی‌ هم‌ از خودم‌ عصبانی‌ می‌شوم.
    
    • تا چه‌ زمانی‌ فیلم‌ می‌سازید؟
    میلانی: تا هر وقت‌ بتوانم. جامعه‌ ما مشکلات‌ زیادی‌ دارد که‌ باید به‌ آنها پرداخته‌ شود و سینما وسیله‌ بسیار خوبی‌ برای‌ پرداختن‌ به‌ این‌ مشکلات‌ است.
    
    • فکر می‌کنید عمده‌ترین‌ دلیل‌ موفقیت‌ شما در سینما چه‌ بود؟

    میلانی: تلاش، مطالعه، تحقیق‌ و کنجکاوی‌ و البته‌ شرایط‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ خوب‌ خانواده‌ که‌ به‌ اعتقاد من‌ تاثیر بسیار زیادی‌ دارد.
    
    • انتقادات، تهمینه‌ میلانی‌ را ناراحت‌ نمی‌کند؟
    میلانی: نقدها کمک‌ کننده‌ هستند. من‌ با ساختن‌ فیلم‌ سعی‌ دارم‌ چالش‌ ایجاد کنم‌ و زمانی‌ که‌ نقد انجام‌ می‌شود آن‌ چالشی‌ که‌ می‌خواهم‌ به‌ وجود می‌آید پس‌ نباید گله‌ای‌ داشته‌ باشم‌ و کار خودم‌ را می‌کنم‌ به‌ هر حال‌ برخی‌ منتقدان‌ هم‌ عقایدی‌ دارند که‌ نمی‌پسندم‌ اما این‌ مشکلی‌ ایجاد نمی‌کند.
    
    • پس، از آن‌ دست‌ کارگردان‌هایی‌ که‌ مدام‌ با منتقدان‌ درستیزند نیستید؟
    میلانی: نه! گفتم‌ که‌ بهتر است‌ هر کس‌ کار خودش‌ را بکند دعوا کردن‌ با یکدیگر هیچ‌ نتیجه‌ای‌ جز اتلاف‌ وقت‌ و انرژی‌ ندارد.
    
    • از موفقیت‌ فیلم‌هایتان‌ خیلی‌ خوشحال‌ می‌شوید؟
    میلانی: همه‌ آدم‌ها دنبال‌ موفقیت‌ هستند اما شخصا سعی‌ می‌کنم‌ زیاد احساساتی‌ نشوم‌ هر چند بعد از آن‌ همه‌ تلاش‌ اصلا دوست‌ ندارم‌ فیلمم‌ شکست‌ بخورد.
    
    • حرف‌ خاصی‌ هست‌ که‌ در مصاحبه‌ نیاورده‌ باشیم؟
    میلانی: حرف‌ زیاد است‌ اما فکر کنم‌ برای‌ این‌ دفعه‌ کافی‌ باشد برای‌ همه‌ مردم‌ آرزوی‌ شادی‌ دارم.
    
    
    شهاب
    عکس: محمدی
از خانواده سبز  

نمونه امضا های بعضی از هنرمندان و ورزشکاران محبوب ومشهور

    
    اگر بگوئیم امضا هر شخص معرف اوست ، زیاد بی راه نگفته ایم . این نشانه هویت را معمولا در انتهای یک قرار داد یا سند و یا عهد و پیمان درج می کنند . در شکل و نوع این هویت شاخصهایی مانند قومیت ، نژاد ، آداب و رسوم ، فرهنگ ، شغل و میزان سواد و معلومات معمولا نقش بسزای دارد . اما شاید برای شما جالب باشد که بدانید افراد و چهرهای مشهور و محبوب دارای چه نوع امضائی هستند . گزارش تصویری زیر از نمونه امضا تعدادی از چهره ای سرشناس و محبوب کشورمان می باشد.
    
    
    

    
    

    
    

    
    

    
    

    
    

    
    

    
    

    
    

    
    

    
    م.بیگناه
    
     مطالب ارسالی از خانواده سبز

بنیامین ستاره هالی



بنیـامیــن، ستــــاره هالی!

    
    
    
    
    بنیامین و ایرانی که مثل اون نداره
    اگر بگوییم کمتر کسی است که اکنون اسم (بنیامین) را بشنود و بی اختیار با خود زمزمه نکند که (دنیا دیگه مثه تو نداره) خلاف نگفته‌ایم. حتی آنهایی که موسیقی به اصطلاح فاخر را ارج می‌نهند، نیز با بنیامین بهادری همان جوان دهه 60، آشنایند؛ به فرض مثال زمانی که از غوغا کردن آلبوم (بیداد) ساخته (پرویز مشکاتیان) با (اردوان کامکار) سخن می‌گوییم همه در آن در دوره از آلبوم بیداد می‌گفتند الان هم همه از بنیامین می‌گویند! این جوان که الان دیگر برای خود سوپر استاری شده است و آهنگهایش، بعد از یکسال غیر مجاز بودن و پنج ماه روند مجاز، هنوز به گوش می‌رسد و هماورد می‌طلبد و به طعنه به رقیبان می‌گوید: آره من ماهم ولی تو اومدی آسمونت را اشتباهی.......

    می دانیم این روند برای بازار مکاره موسیقی پاپ ایران جای بسی تعجب دارد و از علل جامعه شناختی، هنری و آسیب شناسانه آن نمی‌توان به راحتی گذشت! باور پذیری این اتفاق که بنیامین با قطعه(دنیا مثه تو نداره) توانست دل بسیاری از مخاطبان را برباید و آلبومش به صورت مجاز بیش از یک میلیون تیراژ داشته باشد کمی سخت است، اما این اتقاق افتاده است و امید می‌رود این اتفاق تکرار نشود...
    
    از خودکفایی در حوزه فرهنگ خبری نیست
    
    انتشار آلبوم (85) مانند توپی بود که به یک باره منفجر شد؛ آن هم در شرایطی که همه روند گرفتن مجوز را به هشت خوان رستم تعبیر می‌کردند؛البته محسن رجب پور تهیه‌کننده این آلبوم در مصاحبه‌ای که همزمان با انتشار آلبوم بود، از وزارت فرهنگ ارشاد اظهار خرسندی می‌کند و مشکل موسیقیدان‌ها را از نبود سالن برای کنسرت می‌داند و نه مجوز!
    محسن رجب پور می‌گوید: (در تمام کشورهای توسعه یافته گرفتن مجوز کنسرت بر عهده سازمان شهرداری است. اما در کشورهای در حال توسعه‌ای چون ما، این کار به عهده وزارت ارشاد است.)
    رجب پورمی افزاید: (هنرمندانی که سابقه محتوایی و اخلاقی آنها به وزارت ارشاد ثابت شده است برای گرفتن مجوز مشکلی ندارند، اما مشکل مهم ما نبود سالن و مکان برای اجرای کنسرت است که شهرداری عهده‌دار آن است)!
    این تهیه‌کننده، پروسه گرفتن کارهای موسیقی را در دولت جدید طولانی می‌داند و اما این پروسه را ناشی از ناآگاهی هنرمندان می‌داند نه دولت!وی می‌گوید: (طبعا هر دولتی با انجام یکسری تغییر و تحول جایگزین دولت قبلی می‌شود؛ این در صورتی است که هنوز هنرمندان ما خودشان را با‌ تغییرات فضای جدید‌وفق نداده‌اند.)
    رجب پور که 15 سال در عرصه تولید موسیقی پاپ کار می‌کند، تصریح می‌کند: (ما تنها مملکتی هستیم که در عرصه موسیقی توسط همزبان و همجنس خودمان در آن سوی آبها‌، چه بخواهیم و چه نخواهیم، تغذیه می‌شویم؛ این در حالی است که تنها موردی که اغلب این موسیقی‌ها ندارند به مقوله (هویت) بر می‌گردد.)
    وی در ادامه صحبت‌های خود، اویل انقلاب را یادآوری می‌کند و می‌گوید: (نباید ازیاد برد که جامعه ما در بیشتر عرصه‌ها به خودکفایی رسیده است. دیگر خبری از‌صف‌های طولانی مرغ، گوشت، تیرآهن و... نیست. اما نباید فراموش کرد که در زمینه فرهنگ نه تنها پیشرفت نکرده بلکه پسرفت هم کرده‌ایم)!
    رجب پور هجوم به جشنواره فرهنگی یا حتی ورزشگاهها را از پسرفت فرهنگی می‌داند و خاطرنشان می‌کند: (اگر در عرصه فرهنگ پیشرفت کرده بودیم نشانه‌ای از هجوم جوان‌ها برای یک جشنواره یا کنسرت مشاهده نمی‌کردیم و مجبور نبودیم 100 هزار نفر را در یک سالن 30 هزار نفری جای بدهیم. یا اینکه بعد از یک مسابقه فوتبال شاهد آسیب رساندن به اتوبوس‌های شرکت واحد باشیم)!
    
     چه شد که بنیامین همه‌گیر شد
    
     عمیق‌تر نگاه کنیم و ببینیم چرا بنیامین اینگونه نقل هر محفل شد.
    -1 ابتدا به سراغ اسم آلبوم برویم با عنوان(85) که تاکنون از این اسامی استفاده نشده بود.
    -2 با نشاط بودن و استفاده از ریتم‌های تند و دلنشین از دیگر مواردی است که به این اثر موسیقیایی تنوعی خاص بخشیده است. در این اثر، بنیامین حرف دل اغلب جوان‌های امروزی را مطرح می‌کند، یعنی جوانی که امروز در مرز بی هویتی به سر می‌برد.این قشر از یک طرف نسل قبلی خود یعنی پدر و مادرهایش را می‌بیند که درکنارهمان زندگی سنتی و شرقی احساس آرامش می‌کند و از طرف دیگر خودش را می‌بیند که در این سن دو راه بیشتر ندارد؛یا باید به آینده فکر کند و یا نه!در این مسیر هم دنبال یک معشوقه می‌گردد.اما ناباورانه به این نتیجه می‌رسد که در این راه پر سنگلاخ و بی آب و علف یاری اندر کس نمی‌بیند،یاران را چه شد؟
    بنیامین از بی وفایی می‌گوید و لحظات سختی که نیاز به همدم دارد و با سوز می‌گوید: (برگرد.) لحظات سخت است و تمام وسایل اتاق به گفته مرحوم فریدون مشیری (همه تن چشم شدم،خیره به دنبال تو گشتم.) می‌خواند: (ساعت، دیوار، چشمات، قلبم، نمی‌یای، نمی‌یای/ آلبوم، گریه، نامه، عاشق، نمی‌خوای، نمی یای/ من درد، تو سرد/ برگرد، برگرد...)
    -3 بنیامین برخلاف بعضی از خواننده‌های دیگر به اشعار مثبت علاقه دارد. می‌گوید: (من به این اعتقاد ندارم که باید معشوق رفته را کوبید و بهش فحش داد تا مردم خوش‌شان بیاید، چون اغلب آدم‌ها عشق شکست خورده دارند. اما نگاه ما متفاوت است. راستش رسیدن یا نرسیدن دیگر مهم نیست که رویش تاکید کنیم. من چند تا از این ترانه‌ها را شنیدم و حالم بد شد. ما با معشوق‌مان دعوا نداریم. اگر با یکی مشکل داری و از او ناراحتی، باید بگذاری بروی دیگر)!
    -4 استفاده از صدای واقعی نه صدای تقلیدی، شاید یکی از مولفه‌های اساسی درصدای جوانی است که نیامده به بازار، موسیقی پاپ را تصاحب کرده است.

    -5 تصویری بودن ترانه‌های آلبوم (85) از دیگر موفقیت‌هایی است که زندگی روز مره را بدون ابتذال مطرح می‌کند.وی به تصویر می‌کشد: (یه عاشق بی قایق،تو دریا/ چشما شو می‌بنده، تو رویا/ من عاشق، بی‌قایق، تو دریا می‌میرم/ چشمامو می‌بندم، بی‌رویا می‌میرم / میرم و می‌میرم، آسوده می‌شم از عشق/ میرم و می‌میرم...)
    بهادری با اینکه خود ترانه می‌گوید اما برای آلبومش از اشعار فرید احمدی استفاده کرده است؛ چرا که معتقد است: (ترانه‌سرایی تمرکز زیادی می‌خواهد‌ در حالی که خیلی از کسانی که این کار را انجام می‌دهند، خیلی راحت و ساده از کنارش می‌گذرند.)
    -6 و مهمتر از همه داشتن یک تهیه‌کننده آینده‌نگر با پیش‌بینی دقیق یعنی محسن رجب پور؛ همانی که روزگاری گروه (آریان) را تشکیل داد اما در دو سال اخیر تب گرمی از این گروه نمی‌بینیم.
    این در حالی است که رجب پور این مباحث را رد می‌کند و می‌گوید: (سال گذشته ما بزرگترین مجموعه کنسرتی را که قبل و بعد از انقلاب در ایران تدارک دیده شد ترتیب دادیم، اما متاسفانه بنا به دلایلی که هنوز برای ما واضح نیست، این کنسرت لغو شد و ما سی میلیون تومان ضرر کردیم. به جز ضرر مالی، اعضای آریان هم سرخورده شدند. همزمان دولت عوض شد و تجربه بزرگترها هم می‌گوید که در هنگام تغییر و تحولات سیاسی هر کس خودی نشان بدهد، گوشت قربانی است. من نخواستم آریان گوشت قربانی شود. به همین دلیل کار نکردم اما فعالیت‌های زیادی داشتیم و آریان با مجوز خصوصی برای ارگان‌های مختلف برنامه اجرا می‌کرد. امسال هم خبرهای بیشتری از آریان خواهید شنید.)
    این تهیه‌کننده که سیاست هنری و درایت آن غیرقابل انکار است، زمانی که آلبوم(85) بیرون آمد از روند آن خوشحال بود و گفت: (همان روزهایی که این آلبوم منتشر شد، چند کار شاخص لس‌آنجلسی هم بیرون آمد و ما افتخار می‌کنیم کاری تولید کردیم که از نظر سطح کیفیت از موسیقی لس‌آنجلسی بهتر است. ما می‌دانیم که هیچ‌وقت نباید به سمت ابتذال برویم اما نشاط و شادابی را هم نباید از جوانان بگیریم. چرا که نمی‌توانیم با آنها به زبان سی سال پیش صحبت کنیم.)
    
    بنیامین قرار بود آهنگساز باشد
    
    بنیامین قرار بود آهنگساز بماند. او کار آهنگسازی را بیشتر از خوانندگی دوست دارد؛ چرا که به گفته بهادری آهنگسازی امنیت کاری بیشتری دارد. (وقتی شما آهنگساز هستید کارتان ضمانت دارد و دیواره‌های دفاعی بیشتری را در اطرافتان دارید ولی وقتی خواننده می‌شوید‌ بسیاری از این دیواره‌های دفاعی را از دست می‌دهید.)
    او ادامه می‌دهد: (وقتی آهنگسازی می‌کنید فرصت انتخاب و فضای ذهنی و کاری بیشتری را در اختیار دارید و می‌توانید خوانندگان و صداهای مورد علاقه و در بعضی وقت‌ها مطرح و تاثیرگذار را به جامعه موسیقی معرفی کنید؛ ضمن اینکه اگر درخوانندگی‌ موفق شوید دچار استرس زیادی می‌شوید و اگر موفق نشوید، سرخورده و خسته و در هر دو صورت ضرر می‌کنید.)
    اومی گوید: (برای خواننده شدنم کمی زود بود. به هر حال اتفاقی است که نا خواسته افتاد و چند کارمن که غیرمجاز پخش شد، باعث شد به خودم پیشنهاد خوانندگی مجموعه آن ترانه‌ها را بدهند. من آن کارها را برای خودم نساخته بودم و قرار بود خواننده‌های اصلی از روی آهنگ‌هایی که من به صورت ماکت خوانده بودم بخوانند ولی وقتی که کار به آن صورت بیرون آمد و با استقبال مردم روبه رو شد، شرکتهای تهیه‌کننده و بعضی از دوستان پیشنهاد کردند‌ که خودم آنها را بخوانم.)
    به هر حال این خواننده جوان که اکنون خود را از همطرازانش یک سر و گردن بالاتر می‌داند، برای ادعای خود دلیل هم دارد. رجب‌پور توضیح می‌دهد: (بعضی‌ها خواسته و دانسته کارشان را می‌دهند بیرون که ببینند معروف می‌شوند یا نه، ولی بنیامین قبل از آنکه این کار را بکند، کارهایی در بازار داشته؛ کارهای کودک یا با تلویزیون؛ (چرا و چیه)، چند کار منتشر شده و چندین کار دیگر دارد که هنوز منتشر نشده‌اند، اما شروع تولیدشان به سال‌ها قبل بر می‌گردد.)
    
    چطور بنیامین خواننده می‌شود
    
    رجب پور در این باره می‌گوید: (داستان خواننده شدنش این است که بنیامین قطعه‌ای را ساخته و طبق روال قرار بوده چند نفر روی آن بخوانند. این کار به صورت ماکت توسط خودش خوانده شده و قرار نبوده پخش شود، اما هر کس خواند دیدیم باز صدای خودش بهتر است و نهایتا به این نتیجه رسیدیم خود بنیامین هم خوش‌صداست)!
    بله! بنیامین به مانند شادمهرعقیلی قرار نبود، خواننده شود.)
    
    بنیامین و نوحه‌های مذهبی
    
    بنیامین قبل از اینکه در این شکل و شمایل در آید، نوحه خوان بود.هنوز می‌شنویم که نوجوانان در مراسم عزاداری زمزمه می‌کنند که (بوی سیب و حرم حبیب) و...هر چند بنیامین اوایل منتشر شدن آلبوم (85) این صحبت‌ها را تکذیب و رد کرده بود. اما بعدها تهیه‌کننده‌اش تصریح می‌کند: (بنیامین بهادری شاعر و آهنگساز است و آهنگسازی آن کار را کرده بود و فرید احمدی هم شعرش را گفته بود، بنیامین ماکت این کار را که با نام (ماه مهربان) منتشر شد، در استودیوی ناشر خواند و آن مجموعه برای تمرین به خواننده سپرده شد. شرکت، این کار را ضبط کرد و به ارشاد فرستاد اما ارشاد به صدای کار ایراد گرفت و آن را رد کرد اما بعد از چند ماه به دلیلی غیرمعلوم این اثر با صدای بنیامین منتشر شد.)و بعد‌ها خود بهادری می‌گوید: (من آهنگ‌های مذهبی را سال 82 ساختم. هیچ وقت هم مجوز نگرفت. بعد دوتاش اومد بیرون و بعد ظاهرا بقیه‌اش آمد بیرون. این کار عاشقانه هم همین طور بود. یعنی من خودم قصد خوندن نداشتم. من فقط آهنگساز این قطعات بودم، اما کار که لو می‌رود، گل می‌کند.)
    
    دنیا مثل تو داره یا نداره؟
    
    حال در پایان این گزارش برگردیم به چگونگی ساخت قطعه(دنیا مثه تو نداره.) خودش می‌گوید: (قطعات را معمولا با گیتار می‌سازم، ولی (دنیا دیگه...) توی سکوت ساخته شد. یعنی اصلا نمی‌شد سر و صدا به پا کنم چون سر کلاس درس بودم. حالا اگر بگویم کدام کلاس بود، هر درسی با آن استاد بردارم من را می‌اندازد! خلاصه سر کلاسی بودم سه ساعته که باید می‌نشستم و استاد حتی برای قرص خوردن هم نمی‌گذاشت بیرون برویم. یک پیرمرد عبوس خشک و...)
    
    
    
    عیسی بایرامی
از مجله خانواده سبز.